کارهای آنیسا جونی
دخترکم روز به روز داره باهوشتر و فعالتر میشه. میخوام کمی از کارهایی که میکنی بنویسم عزیزم.... در مورد خوابیدنت هنوز که هنوزه ما با خوابیدن شما مشکل داریم و شبها دوست داری تا دیر وقت بیدار باشی و بازی کنی و خیلی دیر میخوابی(1:30 .....2 ...3) و من گاهی شبها از این نخوابیدنت خیلی عصبی میشم ولی چه میشه کرد هنوز خیلی کوچمولویی ناز گلم جدیدا وقتی میخواهی یه کاری انجام بدی میای دست مامان یا بابا رو میگیری و میبری پیش اونجایی که چیزی رو میخواهی و با انگشتت نشون میدی و به ما میفهمونی که اونو میخواهی.قربون اون انگشتای سفید و کوچمولوت بشم (دیروز دست منو گرفته بودی و میبردی جلو در ورودی و میزدی به در و میگفتی دد...دد و میخواستی با هم بریم...
چند تا عکس از چند روز گذشته.
این سری عکسها مال چند روز گذشته س آنیسا توی حیاط بابا جون آنیسا و باباجون ...
مادر عزیزم روزت مبارک
کردم از علم سوال می توانی آیا معنی مادر را بهر من شرح دهی ؟ گفت نی نی هرگز من برای این کار منطق و فلسفه و عقل و زبان کم دارم ! قدرت شرح و بیان کم دارم ! … در پی عشق شدم تا در آیینه ی او چهره ی مادر بینم دیدم او مادر بود دیدم او در دل عطر دیدم او در تن گل دیدم او در دم جان پرور مشکین نسیم دیدم او در پرش نبض سحر دیدم او در تپش قلب چمن دیدم او لحظه ی روئیدن باغ از دل سبزترین فصل بهار لحظه ی پر زدن پروانه در چمنزار دل انگیزترین زیبایی بلکه او درهمه ی زیبایی بلکه او درهمه ی عالم خوبی ، همه ی رعنایی همه جا پیدا بود همه جا پیدا بود . . . . . ...
صبحونه دو نفری
امروز صبح نی نی دخملی و بابا سعید یه صبحونه دو نفری با هم خوردن که............. امروز آنیسا گلی صبح زود بیدار شد و با بابا سعید در یک خلوت پدر و دختری با هم صبحونه ای خوردن که بابا سعید از این صبحانه بسیار بسیاااااااااار لذت برده بود. قربونت بشم گل دخملم که در کنار بابا بودی وبا وجودت این همه حس زیبا به باباسعید دادی. ...
رنگین کمان1
کارهای جدید
لی لی لی لی حوضک: انگشت اشاره دست راستشو میزاره کف دست چپش و میخونه (اینو مادرجون بهش یاد داده) و تا میگی آنیسا لی لی لی لی حوضک سریع اینکارو میکنه.!!! شیردادن به عروسک: عروسکشو میزاره کنارش و بلوزشو میزنه بالا تا به عروسکش شیر بده!!! کشتن مگسها: مگس کش رو بر میداره و دنبال مگس میدوه تا بکشتشون بعد هم الکی میزنه رو میز و میخنده !!!! خودش میره سمت دستشویی: وقتی پی پی کرده خودش میره سمت دستشویی تا بشورمش و وقتی هم که جیش کرده باشه پوشکشو میکشه تا به من بفهمونه جیش کرده. وقتی اب میخواد: میره جلوی یخچال و اب سرد کن رو نشون میده تا بهش اب بدم. ...
دوشنبه 11اردیبهشت
دوشنبه عصر با خاله سمانه پارک دورشهر قرار داشتیم. بابا سعید امد و ما رو برد و این اولین باری بود که من تنهایی با شما میرفتیم پارک. چه پارک رفتنی شد..... من اصلا نتونستم کنار دوستام بشینم و همش به دنبال انیسا از این طرف به اون طرف. این بچه یک دقیقه هم ننشست.و همش در حال شیطونی. قربون شیطونیهات بشم .عکسهای پارک رو در ادامه مطلب میزارم.... راستی امروز ماهگرد تولدت بود عزیزم. دخترم 15 ماهه شدی عزیزم روزی که تو بدنیا امدی مثل امروز هوا بارونی بود ....اون بارون نبود....بلکه اشک فرشته ها بود ....اونها داشتن گریه میکردن چون یکیشون کم شده بود. تحفه ای یافت نکردم که فدای تو کنم......یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تو ...
آنیسا و شیطونیهاش
من نمیدونم همه ی بچه ها اینقدر شیطونن یا این نی نی دخملی ما اینقدر شیطونه. اتاقش که یه لحظه تمیز نمیمونه مگر اینکه خواب باشه. در کمد ویترینش که اسباب بازیهاش توشه رو هم تازگی یاد گرفته باز میکنه و...... همه ی اسباب بازیها وسط اتاق.... کاشکی به همون اتاق راضی بود. همه ی حال و اتاق خواب خودمون و اشپزخونه و.... همه جا پر از اسباب بازی های آنیسا خانم. اخرین کاری هم که یاد گرفته باز کردن در کشوهای میز های اتاق خواب خودمونه که بعد از باز کردن همه ی وسایل وسط اتاقن. الهی زودی بزرگ بشی مادر ...عاقل بشی ...این همه ریخت و پاچ نکنی. اینجا با انگشت داره عکسهای کتاب رو نشون میده و خودش برای خودش میخونه ...